ناگفته‌ای از گفت‌وگو با یک سرباز در فتح خرمشهر

🔹امیر آراسته در دوران عملیات بیت‌المقدس (آزادسازی خرمشهر)‌ افسر لشکر ۲۱ حمزه بوده و خاطراتی از آن دوران در قلب میدان نبرد به خاطر دارد.

او می‌گوید: «در مرحلۀ سوم عملیات، یک بار برای بازدید از خط رفته بودم. از بالای یک تپه که پایین آمدم، دیدم پشت خاکریز صف طولانی‌ای از شهداست و تفنگ‌ها کنارشان. خیلی متأثر شدم. جلو رفتم، دیدم نه، شهید نشدند، خوابشان برده!

🔹سه روز بدون خوابیدن جنگیده بودند. آن زمان سپاه و ارتش به صورت ادغامی فعالیت می‌کردند به نحوی که یک سرباز از ارتش و یک بسیجی در کنار او بود. با نوک پوتین زدم به انتهای پوتین یکی‌شان که فکر می‌کردم شهید شده، ولی بیدار شد. اصفهانی بود. گفتم: «پسر، خوابیدی؟ دشمن روبروته!» گفت: «اون هم خوابیده است! هر دومون بریدیم» و راست هم می‌گفت.

🔹یکی دیگرشان، بسیجی جوانی بود حدود ۱۶-۱۷ ساله. دلم نیامد بیدارش نکنم. با دست گذاشتم روی شانه‌اش، بلندش کردم. گفتم: «بلند شو وقت خوابت نیست.» گفت: «یه صلوات بفرست، برو بذار ما بخوابیم!» ولی به‌محض شروع دوبارۀ آتش دشمن، همه‌شان بیدار شدند. در آن سه روز آخر، همه توان‌مان را به کار گرفتیم. دشمن هم همین‌طور.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *